بازگشت آنیتا
بالاخره بعد از کلی تاخیر برگشتم
این چند وقت که نبودم خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی خیلی هم شیطونتر شدم حالا یکی یکی تعریف می کنم
راه رفتنم که دیگه حرفه ای شده و حتی می دوم و از هر جای بلندی بالا میرم مثل تخت و مبل و میز و.... و موقع پایین اومدن هم عقب عقبکی میام
مثلا اینجا در حال بالا پایین پریدن روی تخت هستم که از کارهای مورد علاقم هست
چیزهایی که بلد شدم بگم هم زیاده مثل صدای حیوانات : ببعی: بع بع - گاو: ماما-جوجه-پیشی.....
کلمه خیلی کاربردی که یاد گرفتم نه هست و هر چی که نخوام خیلی کشدار میگم نه شوخی هم ندارم وقتی میگم نه واقعا یعنی نه
دیگه از کلمه هایی که بلدم : میمی که هر وقت مامان رو ببینم یادش می افتم
مامان و بابا هم میگم البته بصورت سه تایی: مامامان و بابابااسم مامان رو هم میگم: مینام مینام مینام
وقتی مامان میخواد بهم غذا بده سریع میرم جلوی سینک می ایستم و اشاره میکنم و میگم قا قا قا یعنی قاشق میخوام و تا نگیرمش وخودم توی ظرف غذا نبرمش غذا نمیخورم
غذا خوردنم که خودش داستانیه کلا که که معمولا تصمیم دارم نخورم و مامان با کلی بازی راضیم میکنه بخورم و یک ساعتی طول میکشه ودر ضمن کل خونه هم منفجر میشه و مامان هم این شکلی میشه
از صبح که بیدار میشم تا شب که بخوابم کارم بیرون ریختن کمدها وکشوها ست
همه کارهای مامان رو هم تقلید میکنم مثلا میرم لباسها رو از کمد در میارم و میذارم تو لباسشویی گاهی هم خودم هم میرم توش
تازه تو کارهای خونه به مامانم کمک میکنم:
از بعضی چیزها هم میترسم مثل جاروبرقی چرخ گوشت مخلوط کن کلا از هر چیز برقی که صدای بلند بده میترسم
تازگی یادگرفتم تا مامان یا با با دراز میکشند میرم میشینم روشون و میگم پیتی کوپ پیتی کوپ آخه خیلی کیف میده
من خیلی دختر با محبتی هستم و کسایی که دوست داشته باشم بوس میکنم البته با دهان باز ولی محبتم رو به مامانم با گاز گرفتن نشون میدم و هر وقت خیلی احساس کنم دوسش دارم یک گاز جانانه ازش میگیرمولی کلا مامانم رو خیلی دوست دارم بعضی وقتایی که خیلی شیطونی میکنم مامان دعوام میکنه اون وقت سریع خم میشم تا صورتش رو بوس کنم اون وقت اونم خندش میگیره و میخنده و یک عالمه بوسم میکنه
خیله هم دختر بابایی هستم وقتایی که بابا خونه نیست جلوی عکسش می ایستم و با اشاره دست میگم بابابا