آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ماجراهای آنیتا

بدون عنوان

1394/3/21 9:32
نویسنده : minabaghernezhadi
190 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزه که یک اتفاق بدی افتادهغمگین می می های مامان اوف شده و روشون چسب چسبونده !

هر وقت میرم سراغشون مامان میگه میمی اوف شده منم یکم نگاهشون میکنم بعد بوسشون میکنم و میرم دنبال بازی خودم اما خیلی دلم میخواد بخورمشون یعنی کی خوب میشن؟!سوال

از شیرین زبونی هام بگم دیگه حسابی حرف میزنم  چند تا از چیزایی که بلد شدم بگم:

آب بخولم- یفت =رفت - نیخوام=نمیخوام - نژن=نزن - بره=برو - بیا - و خیلی چیزای دیگه

من حیوونها رو خیلی دوست دارم و هر وقت میریم بیرون دنبال پیشی ها هستم و تا یک پیشی میبینم میگم پیشی بیا آنیتا بازی . با کلاغا هم دوستم وتا یکیشونو ببینم میگم غار غار بعد مامان میگه سفره قلمکار منم میگم کار کارآرام

این هم منم که خیلی شجاع شدم و رفتمپیش دوته هاپو اصلا هم نمیترسم حتی بهشون دست هم زدم

راستی بلدم تا 10 بشمرم اما یک رو نمیگم آخه اعداد از 2 شروع میشنخندونک دوتا شه تا چارتا پش تا شیش تا هف تا هش تا نه تا ده تا عدد مورد علاقم هم 2 هست وهرچی رو بپرسن چند تاست میگم دوتا

اینم عکس پیروزمندانه من بعد از یک روز که پیش بابا موندم هست و وقتی ظهر مامان اومد خونه با این صحنه مواجه شد منم پیش دستی کردم تا مامان رسید قبل از سلام خودم زدم رو دستم و گفتم دباخندونک

اینم یک روز که پیش مامان پروین بودم البته اینجا با اجازه بود و با رنگهای خودم خودمو ینگی ینگی کردم

اینها هم چند از عکسهام که البته چون شیطونم مامان به سختی ازم گرفته

راستی اینجا پشت بوم خونمونه که خیلی دوست دارم چون میتونم حسابی بدو بدو کنم اما چون خطرناکه مامان کم میبردم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)