آنیتا در سفر
هفته پیش من برای اولین بار با پدیده ای بنام سفر آشنا شدم .خیلی جالب بود و جاهایی رو دیدم که تا حالا ندیده بودم و فهمیدم دنیا چقدر بزرگه !!
من و مامان و بابا به اتفاق مامان پروین و بابابزرگ و دایی سعید اینا و دایی وحید اینا رفتیم بندر انزلی
توی راه بیشتر من این شکلی بودم
بعضی وقتا هم این شکلی می شدم
وقتیهایی که هوا سرد میشد مامان منو این شکلی می کرد
به من تو هوای آزاد خیلی خوش می گذشت و حسابی همه جا رو تماشا می کردم
سفرمون یک قسمت هیجان انگیز هم داشت .سوار قایق شدیم و رفتیم به مرداب انزلی من توی کرییرم زیر یک عالمه پتو بودم ولی ازبس قایق تند میرفت و من خوشم می اومد هیچی نمی گفتم موقع برگشتن هم بارون گرفت و همه خیس شدن ولی من چون زیر پتو ها بودم خیس نشدم
و اما دریا که خیلی قشنگ بود فقط یه خورده سرد بود و من و مامان مجبور شدیم زودی فرار کنیم و به ویلا برگردیم
خلاصه فهمیدم که مسافرت خیلی چیز خوبیه و خیلی بهمون خوش گذشت