آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

ماجراهای آنیتا

ماجراهای من و بابام

1393/3/16 18:05
نویسنده : minabaghernezhadi
81 بازدید
اشتراک گذاری

هفته پیش یک روز از صبح تا مامان بیاد من پیش بابا موندم،به من که خیلی خوش گذشت ولی به بابا نميدونم اولش که فوری بیدار شدم و بابا فکر کرده بود که وقت صبحانه خوردنم شده و بهم نون وچاب داد ولی من گریه کردم و نخوردم آخه بابا جون من هنوز خوابم می آمد خلاصه بابا خودش فهمید و بهم شیر داد و من خوابیدم تا ساعت 11بعدش که بیدار شدم تا میتونستم شیطونی کردم ونگذاشتم بابا هیچ کاری بکنه. خندونک

موقع غذا خوردم هم حسابی به خدمت بابا رسیدم و سوپم رو پوف کردم و آشپزخونه رو پر از سوپ کردم.گیج

راستی یادم رفت بگم که در کمال نامردی دو بار پوشک کثیف کردم و بابا که تا حالا از این کارا نکرده بود مجبور شد که منو بشوره و پوشک تنم کنه البته بماند که موقع شستن چه بلایی سرش آوردم.سبز

خلاصه وقتی مامان رسید خونه من این شکلی بودم

و بابا این شکلی بودسوتخستهترسو

پسندها (2)

نظرات (0)