آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

ماجراهای آنیتا

ما برگشتیم

1392/11/3 13:55
نویسنده : minabaghernezhadi
81 بازدید
اشتراک گذاری

این چند وقت که من و مامان نبودیم به این علت بود که اینترنت نداشتیمناراحت

تو این مدت من بسیار شیطونتر شدم و اتفاق مهمی که افتاده اینه که مرخصی زایمان مامان تموم شده و من و مامان با هم میریم سر کار اونجا من اتاق دارم و یه خاله که ازم مواظبت میکنه البته مامان هم تقریبا هر نیم ساعت به من سر میزنه .مامان اولش خیلی استرس داشت و می ترسید که به من بد بگذره ولی کم کم هر دو تامون داریم عادت می کنیم البته هیچ جا خونمون نمی شه .خوبیش اینه که شنبه تا سه شنبه میریم و بقیه هفته خونه ایم .تازه چند روز هم پیش مامان پروین موندم و حسابی شیطونی کردمچشمک

حالا بریم سر کارهایی که تازه یاد گرفتم

اول اینکه صندلی غذامو افتتح کردیم

اما خیلی روش نمیشینم چون هی میخوام بخورمش و نمیشه و عصبانی میشم و جیغ و داد راه میندازم

من دیگه مثل خانوما غذا میخورم فعلا فرنی و سوپ میخورم .سوپ خیلی خوشمزه تره و هرچقدر مامان بهم بده با اشتها میخورم

با شیشه شیر نمی تونم شیر بخورم و به جای مکیدن میجومش کلا برام چیز تعجب برانگیزیه

اینجا هم ننه پیرزن شدم

تازگی یاد گرفتم وقتی از چیزی خوشم میاد جیغ میزنم و خونه رو میذارم رو سرم

برمیگردم حتماماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امیرعلی گلی
3 بهمن 92 16:10
دوستم خوشحال میشم تو نظرسنجی ما شرکت کنید http://amirjan.niniweblog.com